یا ابالفضل العبّاس
ای اهل حرم، دگر علمدار ندارید
در دور و بر خیمه،سپهدار ندارید
چون ساقیتان نقش زمین است، بدانید
با رفتن او، حامی و غمخوار ندارید
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
چشم ما منتظر منتظر است
دیده ما کی و کجا روشن شود
شاید این جمعه و شاید دیر
چشم ما لایق دیدن نیست ولی
کاش چشم هامان لایق دیدن بودند
کاش پاک و پرمهر و صفا بودند
یا صاحب الزمان
داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست
شرمنده ایم
می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست . . .
جمعه یعنی یک غروب وعده دار / وعده ترمیم قلب یاس زار
جمعه یعنی مادر چشم انتظار / درهوای دیدن روی نگار
جمعه یعنی یه سماء دلواپسی / می شود مولا به داد ما رسی . . . ؟
گـــر چــه پیـمان را شکستم بر سـر پیمانه ام بـا همـــه بد عــهدی ام آن عـاشق دیوانـه ام
گـــر بــه ظاهــر دورم از درگــاه تو ای نازنیـــن بـاز هــــم مشــتاق روی دلـــکش جـانـانــه ام
از در مـــیخانه ات ای شـــاهد خـــوبان مـــران با هـــمه عصیان همان دردی کـش میخانه ام
پـــــرده بردار از رخ زیـــــبا که مشتاق تـــــوام آن رخ زیـــــبـا ندیــــــده، والــــه و دیــــوانه ام
پادشـــــاه جــــودی و ما بـــنده درگـــاه تـــــو منتـــــظر بـر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام
در مـــــیان بحــر هجران غوطه ور گشتم ولی باز هـــم در جستجوی گــوهـــــر دردانـــــه ام
همچون من هرگز نباشـد بردرت پیمان شکن لیــک با الــــطاف غــیر از تو، شـها !بیگانه ام
چون که لطف توست تنها ضامن رســوایی ام ور نـــه آن گــردم که افشـــان در دل ویرانه ام
انتـــظارت بیش از حــد شد، تحمل تا به کی؟ آفتـــابـا! بـــــهر دیـــــدار رخـــــت پروانـــــه ام
والــــــه و شــــیدا و مـستم لیک، محتاج توام یک نــــظر بر من نــــــمـا، ای عارف فرزانه ام!
گه غسلش ندیدی آب می گوید علی این پیکر زهراست باور کن
شنیدی گاه دفنش حاک می نالد براو چشم زمان دریاست باور کن
چو برجسم نحیف او کفن کردی فغان ازعرش حق برخاست باورکن
مکن گریه اگرمخفی بود قبرش که قبرش درهمه دلهاست باور کن
ز پیشم فاطمه رفتی و می دانی ز بعد توعلی تنهاست
براو دیوار ودر، در ناله دیدم / پراز ،شیون شده هرجای خانه
ندیده دیدگانم لحظه ای خواب / زبس که اشک شد زآنان روانه
من درمانده زینب را چه گویم / چو گیرد مادر خود را بهانه
دگرسجاده، شب او را نبیند/ نشسته، در نمازی عاشقانه
چو برنعشش نماز دفن خواندم / کشید ازجان من آتش زبانه
به دست خویش مدفونش نمودم / به قدی خم ،به چشمی تر به خانه
چو من در موقع دفنش، غریبی / نبیند هیچ چشمی در زمانه
به حالش دیده ی مه غرقه اشک/ که زهرا دفن گشته مخفیانه
تمام عمر می سوزم ازاین غم / که او را دفن کردم من شبانه
تمام هستی ام از دست من رفت / نماند از صبر در حیدر نشانه
آه را در دل نهان کردی چرا ؟ / ماه را در گل نهان کردی چرا ؟
یا علی جان تربت زهرا کجاست ؟ / یادگار غربت زهرا کجاست ؟
کاش زهرا پشت در تنها نبود / مادر سادات هم عباس داشت
یا علی قبر پرستویت کجاست / آن گل صدبرگ خوشبویت کجاست
هر چه باشد من نمک پرورده ام / دل به عشق فاطمه خوش کرده ام
میان کوچه ها با ضرب سیلی / همه دار و ندارم را گرفتند